کد مطلب:9173 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:488

آيا شفاعت پارتي بازي است؟
مقاله
اشكالي وارد شده كه شفاعت يك نوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بي عدالتي است، در حالي كه در دستگاه خدا، بي عدالتي وجود ندارد. به تعبيري ديگر: شفاعت ، استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهاي خدا كلي و لا يتغير و استثناء ناپذير است: «و لن تجد لسنة الله تبديلا»(فتح / 23). اين اشكال است كه بحث شفاعت را با عدل الهي مرتبط مي سازد، توضيح اشكال اين است كه: مسلما شفاعت، شامل همه مرتكبين جرم نمي گردد زيرا در اين صورت ديگر نه قانون معني خواهد داشت و نه شفاعت. طبيعت شفاعت ملازم با تبعيض و استثناء است، ايراد هم از همين راه است كه چگونه رواست كه مجرمين به دو گروه تقسيم گردند، يك عده به خاطر اينكه پارتي دارند از چنگال كيفر بگريزند و عده اي ديگر به جرم اينكه پارتي ندارند گرفتار كيفر گردند؟

ما در ميان جوامع بشري جامعه هايي را كه قانون در آن دستخوش پارتي بازي است فاسد و منحط و فاقد عدالت مي شمريم، چگونه ممكن است در دستگاه الهي معتقد به پارتي بازي شويم؟! در هر جامعه اي كه شفاعت هست عدالت نيست. تأثير عوامل سه گانه: " پول " و " پارتي " و " زور " در يك جامعه نشانه ناتواني و ضعف قانون است. وقتي قانون ضعيف باشد طبعا نمي تواند بر اقويا و زورمندان چيره گردد، سطوت خود را فقط به ضعفا نشان مي دهد. قانون ضعيف، مجرمين ضعيف را به تله مي اندازد و به پاي ميز مجازات مي كشاند ولي از تله انداختن زورمندان مجرم عاجز مي ماند. قرآن، مقررات الهي را قوانين نيرومند و قوي معرفي مي كند و تأثير " پول " و " پارتي " و " زور " را در محكمه عدل الهي نفي مي نمايد.

نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلي و نقلي مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيله اي برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهي جلوگيري كند

در قرآن كريم از پول به عنوان " عدل " از ماده " عدول "، زيرا وقتي كه به عنوان رشوه داده شود سبب عدول و انحراف از حق و حقيقت مي گردد، يا از عدل " به معني " عوض " و " معادل " و از پارتي به عنوان " شفاعت " و از زور به عنوان " نصرت " ياد شده است. در سوره بقره آيه 48 چنين مي خوانيم: «و اتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون»:''پروا داشته باشيد از روزي كه هيچ كس از ديگري دفاع نمي كند و شفاعت هم پذيرفته نيست و از كسي هم پولي به عنوان عوض جرم و معادل آن گرفته نخواهد شد و نصرت و ياري كردن امكان ندارد ". يعني نظام جهان آخرت همچون نظام اجتماعي بشر نيست كه گاهي انسان براي فرار از قانون به پارتي يا پول متوسل شود و گاهي قوم و عشيره خود را به كمك بطلبد و آنان در برابر مجريان قانون اعمال قدرت كنند. در صدر اسلام، قانون در اجتماع مسلمين قوي بود، گريبان نزديكان و خويشان زمامداران را نيز مي گرفت.

وقتي كه امام علي عليه السلام مطلع شد كه دخترش از بيت المال مسلمين گلوبندي را به عنوان عاريه - البته با قيد ضمانت - گرفته و در روز عيد از آن استفاده كرده است او را سخت مورد عتاب خويش قرار داد و با لحني كاملا جدي فرمود: اگر نبود كه آن را به صورت عاريه مضمونه، يعني با قيد ضمانت گرفته اي دستت را مي بريديم، يعني درباره تو حد سارق را اجرا مي كردم (بحار الانوار، چاپ كمپاني، ج 9 ص 503) هم ايشان وقتي كه ابن عباس، پسر عمو و ياور دانايشان، مرتكب خلافي شد نامه اي به او نوشتند و او را مورد سخت ترين حملات خويش قرار دادند، به وي نوشتند: اگر از خلاف خويش باز نگردي با شمشيرم تو را ادب خواهم نمود، همان شمشيري كه احدي را با آن نزده ام مگر اينكه وارد جهنم شده است. يعني مي داني كه شمشير من جز بر دوزخيان فرود نمي آيد و اين كار تو، تو را دوزخي و مستحق شمشير من ساخته است. سپس براي اينكه بفهماند عدالت او درباره هيچكس استثناء بردار نيست مي فرمايد:

به خدا قسم اگر حسن و حسين (عليهماالسلام)، هم مرتكب اين جرم مي شدند با آنان ارفاق نمي كردم (نهج البلاغه، نامه 41)...حقيقت اين است كه شفاعت، اقسامي دارد كه برخي از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهي وجود ندارد ولي برخي، صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است ولي شفاعت صحيح، حافظ و تأييد كننده قانون است. شفاعت غلط آن است كه كسي بخواهد از راه پارتي بازي جلوي اجراي قانون را بگيرد. بر حسب چنين تصوري از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مي كند و از راه توسل به پارتي، بر اراده قانونگزار و هدف قانون چيره مي گردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن. ايرادهايي كه بر شفاعت مي شود بر همين قسم از شفاعت وارد است و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفي فرموده است. شفاعت صحيح، نوعي ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثناء و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين، و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است . قرآن اين نوع شفاعت را صريحا تأييد كرده است.

وقتي كه امام علي عليه السلام مطلع شد كه دخترش از بيت المال مسلمين گلوبندي را به عنوان عاريه - البته با قيد ضمانت - گرفته و در روز عيد از آن استفاده كرده است او را سخت مورد عتاب خويش قرار داد

نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلي و نقلي مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيله اي برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهي جلوگيري كند، درست همان طوري كه در پارتي بازي هاي اجتماعات منحط بشري تحقق دارد. بسياري از عوام مردم، شفاعت انبياء و ائمه (عليهم السلام) را چنين مي پندارند، مي پندارند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و حضرت زهرا سلام الله عليها و ائمه معصومين عليهم السلام خصوصا امام حسين عليه السلام متنفذهايي هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ مي كنند، اراده خدا را تغيير مي دهند و قانون را نقض مي كنند. اعراب زمان جاهليت نيز درباره بتهايي كه شريك خداوند قرار مي دادند همين تصور را داشتند، آنان مي گفتند كه آفرينش، منحصرا در دست خداست و كسي با او در اين كار شريك نيست، ولي در اداره جهان، بتها با او شركت دارند. شرك اعراب جاهليت، شرك در " خالق " نبود، شرك در " رب " بود. اگر كسي گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودي خداي متعال راهي دارد و تحصيل رضا و خشنودي فرضا امام حسين (عليه السلام) راهي ديگر دارد و هر يك از اين دو، جداگانه ممكن است سعادت انسان را تأمين كند، دچار ضلالت بزرگي شده است.

در اين پندار غلط چنين گفته مي شود كه خدا با چيزهايي راضي مي شود و امام حسين (عليه السلام) با چيزهايي ديگر، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، زكات، راستي، درستي، خدمت به خلق، بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل دروغ، ظلم، غيبت، شرابخواري و زنا راضي مي گردد ولي امام حسين (عليه السلام) با اين كارها كاري ندارد، رضاي او در اين است كه مثلا براي فرزند جوانش حضرت علي اكبر (عليه السلام) گريه و يا لااقل تباكي كنيم، حساب امام حسين از حساب خدا جداست. به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته مي شود كه تحصيل رضاي خدادشوار است، زيرا بايد كارهاي زيادي را انجام داد تا او راضي گردد ولي تحصيل خشنودي امام حسين (عليه السلام) سهل است، فقط گريه و سينه زدن، و زماني كه خشنودي امام حسين (عليه السلام) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مي كند و كارها را درست مي كند، حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق في سبيل الله كه انجام نداده ايم همه تصفيه مي شود و گناهان هر چه باشد با يك فوت از بين مي رود! اينچنين تصويري از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين (عليه السلام) كه بزرگ ترين افتخارش " عبوديت " و بندگي خداست نيز اهانت است.

منبع:

مطهري، مرتضي، عدل الهي، ص 289 و ص 225- 219